دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت


سلام به همراهان خوب خودم 

انشالله که حالتون خوب باشه 


دوشنبه هم صبح رفتم  مدرسه عصرشم باز کلاس زبان 

سه شنبه صبح که رفتم مدرسه و عصرش قرار بود با کاظم بریم بیرون که کاراش خونه ی مامانش طول کشید و نشد بریم والبته بهتر من چون کلی تمرین زبان داشتم که باید حل میکردم راستی تو مدرسه دیکته ی سفره ای به بچه ها گفتم که خیلی باحال بود و البته یک جنگ اعصاب هم باز خانواده ها راه انداختن که الهی خبر مرگشون  

امروز ساعت 4:30 یهو بیدار شدم و یک خواب خیلی بد دیدم که هنوز که هنوز حالم بده دیگه سریع صدقه انداختم اسپند دود کردم حمد خوندم و دعا ی ماه صفر رو هم خوندم یهو صدای اذان اومد وضو گرفتم نماز خوندم و خوابیدم و یک ساعت بعد به زور بیدارشدم که البته اینقدر لف لف کردم که مجبور شدم با آزاس برم مدرسه 


تو مدرسه روز خوبی بود یکی از همکارا قرار بره کیش کلی بهش اورد دادیم ودخندیدیم دیگه اومدم خونه فقط خوابیدم و ساعت 4:45 بیدار شدم و 15 رکعت نمازو باهم خوندم و تندی رفتم کلاس زبان اونجا هم خوب بود خوش گذشت و الان رسیدم خونه 


یک تشکر ویزه از دوست خوبم که نرم افزار کرفس رو بهم معرفی کرد واقعا عالیه برا رژیم و کالری بماند که این هفته با وجود کم خوردن بنده گرمی وزن کم نکردم 

البته دختر عمم گفت با مربی فیتنس صحبت کرده گفته شاید تا چند ماه وزن کم نکنه ولی سایز کم میکنی و این طبیعیه ولی بعدش یعو شروع میکنی به وزن کم کردن 

آقا ما امیدوار شدیم 


دوستان جدیدا من خیلی تنبل شدم برا شستن سرم در حمام - ای بابا این چه مدلشه - فقط میرم از گردن به پایین البته امشب مجبورم چون فردا میخوام برم بیرون و اصلاح هم باید برم شبیه عمو جغد شاخ دار شدم دیگه زشته با این کله برم اینم از این 


یک ظرف دمنوش خریدم خیلی گوگولیه هی مبینمش دلم میخواد دمنوش بخورم  


امشب تا ساعت 1شب تنهام تا کاظم بیاد حدودا سه ساعت باید کلی کار انجام بدم تا فردا و پس فردا کاری نداشته باشم و به امور خانه گلاویز نباشم 

راستی باید غذا هم درست کنم امشب خیلی وقته استامبولی نخوردیم بهترین گزینه است آی لاو یو پلوپز Chef


تو مدرسه خیلی اذیتم امسال - خیلی باید تلاش کنم - من موفق میشم مطمئنم - من نمیخوام و اجازه نمیدم این شغل رو از دست بدم ( غیر اینکه صلاح پروردگارم باشه )Sun

خداجون گونی پول یادت نره لطفا 

دعا در حق همدیگه یادمون نره مرسی از عزیزانی که کامنت میذارن و دلمو شاد میکنن - انشالله خدا دلشونو شاد کنه 


پروژه جدید ما طبیعت گردی


سلام به همه ی شما عزیزان دل 

و با معرفت هایی که کامنت میذرین واقعا خدا خیرتون بده روحم تازه میشه 


خوب با اجازتون به علت ذیق وقت تولد کاظم برگزار نشد و به یک پیام بسنده کردم فعلا 


روز چهارشنبه صبح و عصر کلاس داشتم و وقتی رسیدم خونه نا نداشتم 

5 شنبه هم رفتم اداره کار داشتم و بعدشم اومدم خونه و یکم کارامو کردم و لباسارو ریختم تو ماشین و بعدشم رفتم خونه ی مادر جونم 

داییم و خاله مهری و مامانم هم اونجا بودن دیگه عصرش رفتیم ال سی وا کی کی یکم خرید کردیم با کارت مادر جان و شبم رفتیم خونه مادرجونم و آخر شب اومدیم خونه ی ما با خاله زری شبشم تا کاظم اومد و خوابیدیم شد 2:30

جمعه ساعت 6 :30 بیدار شدیم و رفتیم با مامان و خاله زری و خاله مهری با اتوبوس زشک پیاده روی 

خیلی عالی بود ما حدود ساعت 9 رسیدیم ا اونور هم 4:30 رسیدیم خونه 

نفری یک ساندویچ برداشتیم و یکم میوه سبک رفتیم و سبک هم اومدیم خولاصه خیلی  عالی بود 


من که اهل طبیعت گردی نبودیم این مدلیشو دوست دارم بعدشم در راستای اهداف لاغری هم عست البته بماند اونجا یکم زیاده روی کردم ولی شبش فقط هویج خوردم که غلط اضافه ام پاک بشه 

خولاصه جمعه رسیدم رفتم حمام و نماز و مرتب کردن خونه و شستن ظرف ها و آماده کردن وسایل خودم و آماده کردن غذای فردای کاظم له و په ساعت 10 بیهوش شدم 


شنبه صبح زود بیدار شدم شارزززززززززز دیگه رفتم مدرسه تولد مدیرمون بود سورپرایزی براش تولد گرفتیم و مدیر هم به همه ی بچه های مدرسه بستنی داد و خولاصه روز خوبی بود عصرشم رفتم کلاس زبان و اومدم خونه تند تند غذا درست کردم و وسایل فردامونو آماده کردم 


امروز هم یک شنبه صبح زود بیدار شدیمو با کاظم رفتیم زشک مثل جمعه پیاده روی خولاصه رفتیم یک تخت هم گرفتیم چایی هم خوردیم برا رفع خستگی و  البته امروز زود برگشتیم و کاظم رفت خونه ی مامانش یک سری بزنه منم دوش گرفتم و نماز خوندم و لباسارو هم ریختم تو ماشین 


کلی دیگه کار دارم حدود 2 ساعت دیگه و اگه بشه امشب مثلا 8 شب بخوابم عالیه مدتیه که زود خوابیدن شده برام حسرت 


خدا بابت همه چی شکرت - خدایا پول یادت نره برا همه بفرست برا ما هم بفرست با کیسه گونی لطفا 

انشالله پاییز خوبی داشته باشید 


فردا نمیرم صلوات - به هیچ عنوان قابلمه با مارک آیسون نخرین که افتضاحه مثلا ترکه


سلام به دوستان جان 


روزهای سه شنبه خیلی سختمه چون معینم نیست ولی من خواستم به بچه ها خوش بگذره گفتم نفری یک باد کنک بیارن املای بادکنکی 

یک زنگ که کلا بادکنک باد میکردم و میبستم و بعضیا ترکید و دوباره وو... خوش گذشت ب بچه ها ولی اعصاب من خورد شد 


فردا صبح که مدرسه ام عصر هم از 4:30 کلاس زبان دارم تا 8 شب رسما نابود میشم 

امشب هم که کاظم خان 1 میاد 

منم اگه بشه کوکو سبزی درست کنم و بعدش بخوابم تا فردا کم نیارم 


فردا روز شلوغی هم هست باید کلی درس بدم و پیک آماده کنم و .... 

امروز هم شاگرد داشتم که نیومدن 


خدایا دلم یک پول قلمبه میخواد - خدایا چرا این همه بعضیا ثروتمندن - امروز یکی از دوستای قدیمیمو دیدم تو پول غلط میزدن یک شغل خوب  و پر درآمد هم گیرش اومده - خدایا منم میخوام - خدایا برا کاظمم شغل پر درآمد جور کن - خدایا اینارو که میگم ناشکری نیست ها بابت همه چی ممنونم ولی اینم میخوام 


لاغری هم میخوام  - البته با سیستم سبوس برنج 2 کیلو وزن کم کردم و شبا هم انار میخورم و یا میوه هر چی شد 

راستی دیشب هم با کاظم دکور اتاق خوابو تغییر اساسی دادیم - ولی به زور خوابم برد چون چپکی شده بودم خخخخخخخخخخخخخخخ 

البته دکور تغییر کرد ولی  وسایل مونده همون جور چپوندم تو کمد تا باز سر صبر برسم به خدمتشون کلی باید بریزم دور الکی نگه داشتم 


کلی چیز میزها کللللللللللللللللللللللی Hanging


اینقدر خوابم میاد - کاش کوکو سبزی هم میخواست درست کنم الان میخوابیدم تا صبح 

حالا چای دم کردم با به یکم حالم جا بیاد اونم درست کنم و لووووووووووووووو شم 

باز خدا کنه خوابمم بره مشکل یکی دو تا نیست که 


راستی فردا هم تولد کاظمه - منم که کلا یستم - عجب تولدی شه - البته کلا کاظم خیلی اهل این حرفا و تولد و اینانیست منم هرسالدو نفری جشن گرفتم 

انشالله هفته دیگه با هم بریم کادوشم بخریم از ال سی واکی کی 


چقدر پراکنده وشتم بسکه خوابم میاد حس میکم صف کله ام خواب رفته 


خوب دوستان من رفتم دعا برای من فراموش نشه دوستون دارم 


پ ن : من اسفند ماه یک دست قابلمه خریدم به 600 هزار تومن - خیر سرشون مارک ایسون ترک - چقدرم دوسشون داشتم (سرامیکی ) آقا زد و بعد یک مدت رنگ بدنه اش ریخت و ماهی تابه اش چسبید - بردم عوض کنم که الان سه ماه شده هنوز تازه فرستادن تهران از اون ور هم امشب اومدم کوکو درست کنم سرش ترکید 

و تمام گاز و کف آشپزخونه پر از شیشه شد 

اینم از این 


حالم خوبه - تافت بزنم بهش :-)


سلام بر دوستان جاااااااااااااااااااااااان و مرسی که هنوز یک چند نفری میخونین این جا رو 


دیروز روز پر مشغله ای داشتم تو مدرسه دیکته و املا و تصحیح پیکو مراجعه حضوری مادرا  و .... تا لحظه ی آخر در گیر بودمو حتی نشد برم یک زنگ تفریح تو دفتر و بعدشم زنگ خورد و اومدم خونه و له و په - عصرشم رفتم کلاس زبان و اومدم خونه و رفتم حمام و کاظمم از خونه ی مامانش اومد و دیگه تا خوابیدیم شد 2 

ولی یادم اومد که یک شنبه تعطیلم حالم خوش شد 


امروز هم ساعت 11 بیدار شدم و تا شب ساعت 1 تنهام این یعنی یک عالمه وقت دارم و یک عالمه کار میتونم انجام بدم 

راستش  چند وقته تو مدرسه بابت یک سری چیزا در گیرم و نحوه ی تدریسم که امروز اگه خدا بخواد یک برنامه ریزی اساسی میکنم و با دست پر میرم پیش مدیرمون 

از طرفی معین کلاسمم یکم حس میکنم داره تو کلاسم دخالت میکنه و اگه بشه با برنامه امروز برم جلو و کار خودمو انجام بدم بهتر میشه اوضاعم و البته باید یک ملاقات هم در ساعتی که اون نیست با مدیرمون داشته باشم و .... یک سری توضیحات بدم و یک سری کارها انجام بدم که جلو یکسری توطئه ها گرفته بشه بله 


حالا برم سراغ کارهام که خیلی خورده کاری دارم امروز حالم خوبه تافت بزنم بهش بمونه :-)Flower


دوستون دارم - انشالله ایام به کامتون باشه و دلتون شاد و لبتون خندون و جیباتون پر پول و پولاتون پر برکت 


Balloons




خدایا شکرت


سلام به همه ی با مرام ها  دوستان عزیز 

امیدوارم که ایام به کامتون باشه و حال دلتون خوب باشه 


خیلی وقته نیومدم 

واقعا دلم برا همه تنگ شده 


امسال سال تحصیلی جالبی ندارم 25 تا پسر شررررررررررررررر به معنای واقعی که همه رو عاصی کردن شدن دانش آموزم و ننه هاشون هم بدتر 

خیلی عذابم دادن  و عذابم میدن ولی مدیرمون شکر خدا هوامو داره 


کاظمم در شرف واگذاری مغازشه جای جدیدی هم که کار میکنه کارش سخته و مسئولاش عوضین ولی خوبیش اینه روز در میونه 

حالا دعا کنید سر شغل جدید هم بره برا روز در میون دیگه اش تا بتونیم یک تکونی بخوریم 


شکر خدا تا حدودی تونستیم قرض هامونو بدیم انشالله بقیش هم جور بشه با توکل به خدا 


دارم کلاس زبان هم میرم 

پروژه لاغری و رزیم هم سر جاشه ولی توبه اگه 100 گرم کم بشه کلا شبیه هندونه موندم 


راستی یک آفرین به هیلا و آشتی و سپیده و اهالی که هنوز مینویسن و با برجا موندن در وبلاگستان