دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

حال این روزا ....

سلام به دوستان گرانقدرم  

 

سلام به همه ی شما که تو همه ی شرایط کنار من هستید 

این روزا مشهد خیلی سرد شده و من چهارشنبه که رفتم مدرسه تا الان  که دارم برا شما مینویسم  تعطیلم 


و از خدا میخوام که فردا هم تعطیل باشه 


من از اون روز که تعطیل بودیم 1 روزشو که کامل خوابیدم  فقط خواب چون واقعا احتیاج داشتم 

یک روزشم اتاق خوابو تمیز کردم و ملافه ها ی همه چیو عوض کردم و شستم و .....


یک شبشم که رفتیم عروسی دختر صاحب خونه که خیلی مذهبی هستن و همه اونجا با چادر و رو بگیر من با مانتو جلو باز و آرایش کرده و ....

دیگه خلی  جشن  خنک بود ولی اینم یک مدلشه  - ولش کن بابا الهی خوشبخت بشن 


یک روز ظهر هم خاله مهری و شوهرش اومدن و یکم موندن و بعد همه رفتیم خونه ی مادرجونم و کلی برف بازی کردیم و روحمون شاد شد 


امروز هم  رفتم آزمایش خون - بماند که رگم پیدا نمیشد دوبار سوراخم کردن و خولاصه فشارم افتاد و چه حال بدی بود - همه بسیج شدن  و فاجعه ماجرا این جا بود یک دختر ده ساله اومد عین آدم نشست و تازه اومد ه بود آزمایششو مجدد انجام بده و رفت - آبروم رفت 


دیگه بهم شکلات دادن آب دادن - وای یک لحظه کل دنیا بالا و پایین میرفت و همش به یاد آشتی بودم و حجامتش - البته من و زنداییم با هم رفته بودیم 


خولاصه که اینجوری 


بعدشم اومدم خونه و فقط خوابیدم انگار از ده صبح تا 3 ظهر 


الانم بیدار شدم نماز خوندم 


فقط این وسط دیروز یک فاجعه رخ داد - کلا من هر وقت خونه رو تمیز می کنم  بعدش یک گندی میخوره دیشب خود جوش  سیفون  ظرف شویی کنده شد و آبا ریخت تو کابینت و کف آشپزخونه 


الان من باید برم اونارو تمیز کنم - ختم واقعه بخونم - کلی سبزی دارم که خورد کنم - لباسای شسته شده و تا کنم و بزارم سر جاش - یک کتابی هم هست باید بخونم که خیلی واجبه برا اختلال یادگیری دانش آموزام 

 و کلی کارای ریز و درشت که با این دست چلاق باید انجام بدم 


الانم دارم خانه سبز میبینم  - دلمم یک عالمه رقص میخواد 


راستی اضافه وزن خر است - وقتی هم که تلاش کنی و از بین نره خر تره 


دوستون دارم - بازم برام دعا کنید - برا من و کاظم - برا آرامشمون - خداجونم من هنوز منتظر یک گونی پول هستم 

خدای مهربون از ته دل ازت میخوام هرکس که این روزا کنارم بود بهترین ها رو نصیبش کن 





نظرات 4 + ارسال نظر
ارغوان سه‌شنبه 26 بهمن 1395 ساعت 09:54

هروقت میخونمت برات دعا میکنم.نخواستم منت بزارما.تا االانم خاموش بودم فقط خواستم ته دلت روشن باشه که یه کسایی هستن برات دعا میکنن.التماس دعا

الهی فدات بشم ارغوان عزیزم - اصلا منت نیست دلگرمیه
الهی به حق امام رضای مهربون بهترین ها برات پیش بیاد ارغوان گل

یکی از اهالی شنبه 23 بهمن 1395 ساعت 11:49

من تا بهم میگن پخ فشارم میفته یعنی قشنگ تا سرم هم نزنم بالا نمیاد

ای واااااااااااااااااااااااااای

شهره دوشنبه 18 بهمن 1395 ساعت 01:06

خدا به زندگیت برکت بده. آمین. راستی خونه تکونی شروع کردی ؟ واقعا خدا قوت به کارمندا بده برای خونه تکونی و کاراشون

قربانت گیسو جان
نه بابا خونه تکونی کجا بود - اینا تمیز کاری معمولیه از بیخ و بن واقعا نا ندارم مگه کاظم کمکم کنه

نسیم یکشنبه 17 بهمن 1395 ساعت 20:18

انشاءالله حاجت روا شی .من اصلا اینجوری نیستم هر بلایی سرم بیاد غش نمیکنم

نه منم هر بلایی سرم بیاد غش نمیکنم ولی آزمایش خون شوخی بردار نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.