دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

سایرا خانوم گردن شکسته


سلام به همه 

خوبین ؟


نمیدونم چرا اینقدر تو نوشتن تنبل شدم 


بگذریم 


این چند وقته خیلی کار مهمی نکردم البته گردنم هم دچار گرفتگی شده بود که یک آمپول گنده خوردم 

مامان اینا از شمال اومدن و یک عالمه سوغاتی نصیبمون شد 

یک وسیله جدید به منزلمون اضافه شد که من خیلی خوشحالم بابتش 


امروزم مدیر مدرسمون زنگ زد گفت که کلاست باید جا به جا بشه 

حالا عزا گرفتم تو این فرصت کم این همه چیز که چسبوندم وااااااااااااااااااااااااای دارم دیوانه میشم زحمتام به باد رفت 


شوهر عمم هم سرطان گرفته و الان دیگه اوضاعش خیلی بی ریخته براش دعا کنید 


دیگه فعلا همینا برم یکم لینکدونیمو درست کنم 

میبوسمتون 


بوی گند ماه مهر هم داره میادا 


کلی براتون عکس میذارم 

هرچند که وبلاگستان بی رونق شده 


دیدن معلم کلاس پنجم


با سلام به محض اینکه بلاگفای لعنتی درست بشه میام آدرس وبلاگ جدیدمو میذارم 


خوب عارضم به خدمتتون که هفته ی پیش یک عروسی دعوت بودیم که خاله ی عروس معلم کلاس پنجم من بود اینقدر از دیدنش خوشحال شدم که نگوووو


ماشاالله سر زنده میگفت همش یا هندم یا چین یا ترکیه بللللللللللللللله معلممان خارجیه 


خولاصه داشتیم حرف میزدیم که یهو آهنگ ترکی گذاشتن گفت بیا برقصیم من اولش به رو خودم نیاوردم آخه لباسم تنگ بود پاشنه کفشمم بلند بود ولی یو دستمو کشید


 و رفتیم وسط  خولاصه بماند که من کم آوردم از رقص ولی اون هنوز میرقصید 


دیگه شماره از هم گرفتیم و اینا آخرشم که موقع خداحافظی بهش گفتم ببخشید که ما اگه مون موقع ها اذیتت کردیم حلالمون کنید


اینم از این 


در آخر باز هم اعلام میکنم که خاک تو سرت بلاگفا 


بلاگفای لعنتی


علا رقم میل باطنیم اومدم اینجا 


باز نمیدونم بلاگفا چه مرگش شده نکبتی