دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

حال من خوب است .... اما تو باور نکن

سلام به همه  


 سلام به همه ی کسانی که میان این وبلاگ رو میخونن 


میدونم تعدادتون کمه ولی همین که هستین برای من دلخوشیه 


چند وقته دارم فکر میکنم من کجای این زندگی واستادم 


از سال اول ازدواجم دعوا سر چیزهای بیهوده مثل تمیز کاری  , غذای شب مونده - پیاز داغ در غذا و ... در نهایت دعوا - شکستن غرورم و نادیده گرفتن همه ی خوبی هام و تهدید و تهدید و تهدید 


چقدر خسته ام - چقدر توضیح دادن برا طرف مقابل که حرفتو نمیفهمه سخته 

احساس میکنم شدم مثل دیواری که دارن دونه دونه آجرهاشو بر میدارن چی ازش مونده ؟ منم همینا ازم موند 


اون روز از حرص دلم هرچی برام خودش و مامانش خریده بودن ریختم دور - حتی شالی که اولین بار منو توش دیده بود اونم ریختم دور 

این روزا کارمون شده ندیدن هم 


من سرکارم اون نیست وقتی هم تایمی که داره همش میره خونه ی مامانش شبم دیر میاد و سرش تو گوشی 


دو ماه شد که خونه ی مامانش نرفتم - چون کاظم از سهم منم اونجاست پس لزومی به رفتن من نیست - مضاف بر اینکه مدت هاس خونه ی مامانم نیامده بود 

البته امروز در کمال ناباوری من که خونه ی مامانم بودم زنگ زد که من میام خونه ی مامانت شبم موند شام خورد و رفت 

حالا که اومدمنم تا هفته ی آینده میرم خونشون دیدن خانوادش 


جدیدا خیلی بد شدم - دارم عین رفتارهای خودشو باهاش انجام میدم - خیلی بد بی گذشت شدم ولی تقصیر خودشه 

چقدر بینمون شکاف ایجاد شده - راستش منم دیگه نا ندارم بدوام برا این رابطه 


تمام حرفایی که با هم میزنیم حول محور کارمونه - هیچی از خودمون و حال خودمون نیست 

چقدر این روزا تنهام 


هر وقت هم از خونه ی مامان میام اینقدر گریه میکنم که با سردرد بخوابم 

فردا آش درست میکنم نذری - اسمش هست آش مستاجر - میگن تا هفت سال اگه شهادت امام رضا (ع) درست کنی خونه دار میشی 

چه خوش باورم نه - آقا کاظم ای هم خونه ی من دارم فردا آشدرست میکنم که از اجاره نشینی در بیاییم فکر کنم خدا هم به کار من خنده اش گرفته 


نظرات 2 + ارسال نظر
یکی از اهالی شنبه 13 آذر 1395 ساعت 17:14

بیشتر دعواهای زن و شوهری به خاطر اینه که نمیدونیم انتظار طرف مقابل از ما چیه و ما چه وظایفی در برابر اون داریم. اینکه تو غذا پیاز باشه یا غذای شب مونده باشه که دلیل دعوا نمیشه شاید بهانه بوده هر چند گذشته ها گذشته و باید فکر از این به بعد بود که بیشتر از این از هم دور نشین

هیییییییییییی تلاش یک طرفه بی نتیجه است

یکی از اهالی جمعه 12 آذر 1395 ساعت 18:00

فدای دل گرفتت بشممممممممم وقتی میبینم غصه داری دنیام تنگ میشه و اعصابم به هم میریزنه عزیزمممم

خدا نکنه دوست خوب من - خواهر جونم تو غصه نخور

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.