دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

سایرا لوس شایدم پوست کلفت


امسال ماه رمضون خوبی بود - کلا بیشتر تایمش تنها بودم و این خوب بود 


دیشب بهم خبر دادن پسر عمم که مشکل داشتن برا بارداری خانمش حامله شده - خوشحال نشدم -حسودی کردم - حسودی هم نبود ها هرکی خبرحاملگیشو میشنوم انگار تو گوشم میخوره انگار یکی بهم سیلی میزنه پس نمیشه اسمشو گذاشت حسودی 


بعد به مامان گفتم خوشحال شد خیلی گفت من از اول ماه رمضون هم دم اذان اول برا محمد دعا میکردم 


پشت تلفن وا رفتم - شاید حسودیم شد - تو دلم گفتم من با این همه مشکلات و اون مشکل لعنتی تو اول برا اون دعاکردی و واقعا دلم شکست 

دلم برا خودم سوخت 


دلم برا خودم سوخت که خدا جواب محمد رو هم داد ولی خواسته من اجابت نشد 


4 ساله دارم زار میزنم و خود خدا از درون من خبر داره خود خدا میدونه من واقعا چی میگم


هیچی دیشبم پ.کیدم پاشید م - نابود شدم - الانم دارم مینویسم اشکام جاااری 


خدا بسه لطفا بسسسسسسسسسسسسسه 


نظرات 2 + ارسال نظر
یکی از اهالی چهارشنبه 16 تیر 1395 ساعت 11:30 http://khorzeneh.blogfa.com/

گلناز دوشنبه 7 تیر 1395 ساعت 03:53

با سلام از خدا میخواهم به حق این شب های عزیز هر چی از خدا میخواهید بهتون بده خوش به حا لتون که تو مشهد هستید برید حرم وقسمش بدید انشاءالله حاجت روا میشید

انشالله - اتفاقا رفتم حرم جاتون سبز

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.