بعد یک دعوای وحشتناک با کاظم هنوز بدنم درد میکنه
هنوز به حل نیومدم
چقدر بهانه های بی خودی گرفتی الهی خدا لعنتت کنه
خیر نبینی که این همه تن و بدن منو لرزوندی
من که ازت نمیگذرم و واگذارت میکنم به خدا
نتییجه ی صبر و تحمل و کوتاه اومدن من شده این
خدا رو شاکرم بابت خیلی کارهایی که نیتونستم بکنم و نکردم که الان دلم نسوزه
ولی بعد این دعوا چقدر بابت یکک سری مسائل خوشحالم که عجیب سوختیهمینا دلم رو خنک میکنه و
خدا خیرت نده الهی که سر یک میز و سر تمیز کری خونه با من دعوا کردی و این همه تحقیرم کردی
من از کار خونه متنفرم روز اول خواستگاری مامانم بهت گفت الهی بمیری که روزگارمو به اینجا کشوندی
باور کن نشتشو میخوری من مطمئنم
الهی چرا انقدر حرص میخوری عزیزم
من از مدتها قبل وبلاگتونو میخوندم. گمان نکنم تا حالا نظری گذاشته باشم. خانوم خوب زندگی بالا داره پایین داره دعوای زن و شوهر هم که همیشه هست. هیچ وقت تو عالم عصبانیت چیز میز ننویس چون یه عدع به هوای دلداری دیدت رو نسبت به شوهرت بهت بد میکنن. کلا مردا یه سری اخلاقایی دارن که باید باهاش کنار اومد و گیر نداد. ارامشتو حفظ کن مهربون
اینجا دل کده ی منه با نوتن آرووم میشم ول نظر شما هم محترمه ریحانه ی عزیزم
خیلی از سایتتون خوشم اومد موضوعاتشو متنوع ترکنین بهتره
از ته دل خیلی دوست دارم شما هم به من سر بزنید
6516
باشه میام
طفلک بی گناه من ...
سلام
چقدر تلخه
زیر یک سقف ولی نه همراه نه همدل و جدا از هم بودن
دقیقا درد تنها تو زندگی بودن درک می کنم گرفتارشم
شاد و سلامت باشی
خیلی