دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دیدن معلم کلاس پنجم


با سلام به محض اینکه بلاگفای لعنتی درست بشه میام آدرس وبلاگ جدیدمو میذارم 


خوب عارضم به خدمتتون که هفته ی پیش یک عروسی دعوت بودیم که خاله ی عروس معلم کلاس پنجم من بود اینقدر از دیدنش خوشحال شدم که نگوووو


ماشاالله سر زنده میگفت همش یا هندم یا چین یا ترکیه بللللللللللللللله معلممان خارجیه 


خولاصه داشتیم حرف میزدیم که یهو آهنگ ترکی گذاشتن گفت بیا برقصیم من اولش به رو خودم نیاوردم آخه لباسم تنگ بود پاشنه کفشمم بلند بود ولی یو دستمو کشید


 و رفتیم وسط  خولاصه بماند که من کم آوردم از رقص ولی اون هنوز میرقصید 


دیگه شماره از هم گرفتیم و اینا آخرشم که موقع خداحافظی بهش گفتم ببخشید که ما اگه مون موقع ها اذیتت کردیم حلالمون کنید


اینم از این 


در آخر باز هم اعلام میکنم که خاک تو سرت بلاگفا 


بلاگفای لعنتی


علا رقم میل باطنیم اومدم اینجا 


باز نمیدونم بلاگفا چه مرگش شده نکبتی