دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

دختری به نام سایرا

روزانه نوشت

چقدر خسته ام - طفلکی سایرا

سلام به همراهان عزیزم 

خوبین ؟


 

 این روزا هرچی من می دوام تمومی نداره کارام 


هفته پیش من سرما خوردم ولی کاظم آنفولانزا شد 


خولاصه حدود 1 ماهه بیکاره - بلاخره با اون فامیلشون حرف زو قرار شد بره ازش پارکت و کفپوش رو نصبشو یاد بگیره 

اونم گفته تا 6 ماه رو درآمدش حساب نکن 


این روزا همش فکر اینه که 4 ماهه آقا کاظم روز در میون میرفته سرکار - جز زدم که درمیونش برو کار یاد بگیر نرفت 


اگه رفته بود الان 4 ماه جلو بودیم - الان تازه میره آموزش 


چقدر دلم خونه - چقدر داره کوتاهی میکنه - چقدر دلم میخواست مامانش بهش میگفت که کاظم برد دنبال یک کار و هی نیا روز در میون خونه ی ما 


وااااااااااااااای که دلم از همشون پره - خدایا فقط و فقط هرکسی که خواسته و ناخواسته بهم ظلم کرده میسپارم به تو 


چقدر این روزا کار کردم -  الان اجاره خونه بیمه خرج خونه ؟؟؟ خدایا تو گره گشا باش برا همه 


در ظاهر کاظم هم هیچ استرسی نمیبینم و آرامشش خیلی داغونم میکنه 


خدایا چجوریه که مشکلات قبلی هست الان دقیقا بیکاری و بیسزمایگی هم اضافه شده 


وااااااااااااااااای سرم داره میترکه 


وااااااااااااااااااااای یعنی میشه به زودی بیام این متنو بخونم و بگم خداروشکر که زود گذشت 


این روزا کاظم همش تو خونه است - این تو خونه بودنشم منو آزار میده - دلم تنهایی میخواد - 

خدا باعث و بانی بدبختی های مای منو به بد ترین شکل ممکن ادب کن حتی اگه کاظم باشه یا حتی اگه مامانش باشه من واقعا چند وقته دلم سیاه شده از همه چی و همه کس 

جالبه این روزا که خونه است همش ازم ایراد میگیره و یک دعوایی هم با هم کردیم - بهش گفتم اصل رو بچسب اینا فرعیاته - خدایا چقدر وقاحت میخواد - بازم میگم - من  با این شرایط و یک سری ماجراها هنوزم متعجبم که چرا تو این زندگی موندم ؟؟؟؟ 




دلم برا خودم میسوزه - سایرای طفلک و بیچاره - چقدر این روزا گریه مهمونمه - خدایا دلمو آرووم کن - 

کارای مدرسه هم پوست منو کند ولی بازم خداروشکر همین مدرسه هست با همه ی این مشکلاتش فعلا نقطه عطف زندگیم همینه البته بعد سلامتی پدر و مادرم و برادرم - خدایا به خاطر تمام نقاط عطف زندگیم شکرت از ته دل - میدونم که تو هستی - کمکم کن 


ترو خدا هرکی از اینجا رد میشه از ته دل برام دعا کنه 

نظرات 4 + ارسال نظر
شهره دوشنبه 11 بهمن 1395 ساعت 07:13

چرا نمینویسی هروز صفحتو باز میکنم .زود بزود بیا . مرسی

الان مینویسم دوست عزیزم - مرسی که به یادمی

رضوان چهارشنبه 6 بهمن 1395 ساعت 15:12

عزیزمی خدا میدونه چقدر حالم بد میشه و غصه دآر میشم از دیدن غم دوست عزیزم

الهی به حق سه ساله ی امام حسین گره از مشکلاتت باز بشه و زندگیت آروم باشه

قربونت برم رضوان جان - دعا کن خواهری

نسیم شنبه 2 بهمن 1395 ساعت 16:26

سلام عزیزم نمیدونم چرا این روزا اینقدر گرفتاری ها زیاده از خدا برات ارامش میخوام خودش به زندگیت خوبی و شادی عطا کنه

الهی آمین الهی آمین

شهره جمعه 1 بهمن 1395 ساعت 18:31

انشالله همچی درست بشه

انشالله دوست خوبم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.